شناسهٔ خبر: 123795 - سرویس جامعه
نسخه قابل چاپ منبع: هفته نامه نماینده

همه فرزندانم عیالوار شده‌اند/ مشکلی ندارم جارو کنم یا ظرف بشویم

کوثری/2 اسماعیل کوثری در کافه گپ «نماینده» تأکید کرد: از ابتدا یادگرفتیم با حداقل‌ها زندگی کنیم و الان هم از جهت تفاهم و تعامل با یکدیگر به بهترین شکل هستیم.

هفته نامه «نماینده»؛ عارفه سلیمی/ در کافه گپ این هفته سراغ «اسماعیل کوثری» رفتیم و صحبت از ریزه‌کاری‌های زندگی فرمانده سابق لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله سپاه و نماینده دو دوره مجلس شورای اسلامی گپ‌وگفتی خواندنی را رقم زد...

چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیله‌ای ازدواجتان صورت گرفت؟

همسرم بچه محل ما بود و من با برادر ایشان دوست بودم و تقریباً از خانواده هم شناخت داشتیم و در نهایت ۱۹ فروردین سال ۶۱ بعد از عملیات فتح‌المبین، چند روز به تهران آمده بودم که در همان مدت کوتاه با حدود ۵۰ مهمان مراسمی گرفتیم و یک روز و نیم بعد دوباره به جبهه بازگشتم.  

چه شرط یا ملاکی برای ازدواجتان داشتید؟

به دلیل آنکه آن زمان در ایّام جنگ بود، به ایشان گفتم که در طول سال شاید دوماه هم خانه نباشم و بیشتر در منطقه خواهم بود یا اینکه ممکن است در عملیات شهید شوم. خیلی رک و صریح تمام اینها را گفتم و همسرم و خانواده ‌ايشان بزرگواری کردند و پذیرفتند.

در آن زمان شما چند سال داشتید و همسرتان چند ساله بودند؟

من ۲۷ و همسرم ۲۴ سال داشتند.

دیر ازدواج نکردید؟

قبل از آن درگیر مبارزه برای پیروزی انقلاب بودیم و پس از آن هم در حال تحصیل در دانشگاه بودم و فرصت نشد، تازه همان موقع هم در جنگ ازدواج کردیم.

وقتی ازدواج کردید، درآمد و وضع زندگی‌تان چطور بود؟

قبل از انقلاب چون در حد حرفه‌ای فوتبال بازی می‌کردم وضع مالی‌ام خیلی خوب بود. اما در زمان ازدواج عضو سپاه پاسداران بودم و درحال جنگ، حقوقم ماهی دو یا سه هزار تومان بود. وضع زندگی‌مان هم خوب بود. در یک اتاق سه در چهار در منزل پدری سکونت داشتیم خیلی وقت‌ها هم تا پایان جنگ همراه ما به کرمانشاه و اندیمشک و ... می‌آمدند.

شما چند فرزند دارید؟

۵ پسر دارم.

موقع به دنیا آمدن فرزند اولتان چه حس و حالی داشتید؟

حقیقتش موقع به دنیا آمدن سه فرزند اولم در جنگ بودم. سال ۶۲ وقتی که پسر اولم سه روزه بود، به دلیل مجروحیّت به خانه برگشتم و دیدم خداوند پسری به ما هدیه داده است. در آن لحظه خدا را شکر کردم که فرزندم و همسرم هر دو سالم هستند. فرزند دومم نیز وقتی ۳۸ روز داشت من به خانه آمدم و برای اولین بار در آغوش گرفتمش. در اصل در دوران جنگ مادر و پدرم به جای من به خانواده رسیدگی می‌کردند.

 فرزندانتان ازدواج کرده‌اند؟ درحال حاضر مشغول به چه کاری هستند؟

تمام فرزندانم عیال‌وار شده‌اند.

پسر اولم چهار سال ابتدای نمایندگی در دفترم مشغول به کار بود اما بعد از آن به کار فرهنگی مشغول شده است.

فرزند دومم مهندسی‌اش را از دانشگاه امیرکبیر گرفته است؛ به تازگی دکتری قبول شده است و درحال ادامه تحصیل است.

پسر سوم در سپاه مشغول به کار است و لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه شهید بهشتی دارد.

چهارمی لیسانس مدیریت دولتی از دانشگاه علامه طباطبائی دارد و کارشناسی ارشدش رو به اتمام است.

فرزند آخرم نیز متولد ۷۰ است. کارشناسی را در رشته کامپيوتر از دانشگاه قم گرفته است و در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد است؛ متأهل شده اما هنوز عروسی نکرده است.

در چه سنی فرزندانتان ازدواج کردند، آیا مراسم ازدواج آنها نیز مانند شما ساده بود؟

همه بچه‌ها خیلی معمولی و ساده ازدواج کردند و عمدتاً در سن ۲۳ یا ۲۴ سال متأهل شدند.

نوه هم دارید؟

بله ۶ نوه دارم؛ ۵ دختر و ۱ نوه پسر.

همسرتان هم شاغل هستند؟

چهار پنج سال اول زندگی معلم بودند اما بعد به خاطر فرزندان کار را رها کردند و به لطف خدا به بهترین نحو زحمت تربیت بچه‌ها را کشیدند.

چقدر اهل خرید هدیه برای همسرتان هستید و فکر می‌کنید چه هدیه‌ای ایشان را خیلی خوشحال می‌کند؟

تا جایی که فرصت شود و در توان‌مان باشد چیزی می‌خریم. خانم‌ها بالاخره دنبال چیز با ارزش و زیورآلات هستند دیگر (خنده).  

در کارهای منزل به همسرتان کمک می‌کنید؟

بله، هر موقع احساس وظیفه کنم کمک می‌کنم. البته ما کمتر خانه هستیم که بخواهیم در کارهای خانه به خانم کمک کنیم اما اگر باشم مشکلی ندارم حیاط را جارو کنم یا ظرف بشورم. در خانه همسرم به هر شکل تصمیم بگیرند من کمکشان می‌کنم.

آشپزی‌تان هم خوب است. چه غذایی خیلی خوب درست می‌کنید؟

حقیقت در حد یک نیمرو آشپزی می‌کنم و حتی آشپزی نیمه حرفه‌ای هم بلد نیستم.

اگر وقت خالی داشته باشید، عموماً به چه کاری مشغول می‌شوید؟

بیشتر مطالعه می‌کنم چرا که احساس می‌کنم انسان هر چقدر مطالعه کند و هر چقدر آگاه باشد، باز هم کم است.

آخرین کتابی که خواندید، چه بوده است؟

کتاب شهر گم شده نوشته آقای حکیمی، این کتاب حدود ۷۰۰ صفحه است و حدود ۴۰۰ صفحه آن را تا الان مطالعه کرده‌ام، موضوع‌ آن درباره ادیان گذشته و به ویژه دین مبین اسلام و مبعوث شدن پیامبر اکرم(صلي‌الله‌عليه‌وآله) است.

اهل ورزش کردن هم هستید؟

حتماً! در هفته حداقل دوبار با دوستان قدیمی فوتبال بازی می‌کنیم. هر چند که زانوهایم اذیت می‌کند اما می‌روم تا خدای ناکرده بی‌حالی روی من اثر منفی نگذارد. همچنین صبح‌های پنج‌شنبه نیز با بچه‌های دوران دفاع مقدس به استخر نیز می‌روم.

در خانه چقدر اهل عصبانیت هستید و اگر عصبانی شوید، چه می‌کنید؟

معمولاً خیلی به ندرت عصبانی می‌شوم. از مرحوم پدرم یاد گرفتم که اگر هم عصبانی می‌شوم خودم را کنترل کنم.

روز پدر نزدیک است، دوست دارید چه هدیه‌ای دریافت کنید؟

من اصلاً هیچ انتظاری ندارم اما همیشه بچه‌ها، همشیره‌ها یا مادرم زحمت می‌کشند و در حد مقدورات هدیه‌ای می‌خرند و ما را شرمنده می‌کنند.

هر دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلاف نظر و دعوا پیش می‌آید. شما عموماً چگونه این اختلافات را حل می‌کنید؟

اوایل شاید مشکلاتی پیش می‌آمد اما از آن جایی که ازدواج در زمان دفاع مقدس به تمام معنی بر اساس انگیزه‌های الهی بود، از ابتدا یادگرفتیم با حداقل‌ها زندگی کنیم و الان هم از جهت تفاهم و تعامل با یکدیگر به بهترین شکل هستیم.

نظر شما