شناسهٔ خبر: 71242 - سرویس چندرسانه‌ای
نسخه قابل چاپ

هدیه‌ جالب فرهاد قائمی + تصاویر

می گوید اگر والیبالیست نمی شد،شاید چابکسوار بود و اسب سواری می کرد. دقیقا داستان فرهاد قائمی مثل خیلی از بچه های ترکمن صحرا و گنبد با این دو مسئله جمع می شود؛گویی غیر از اسب و والیبال دلمشغولی دیگری ندارند. او حالا مثل خیلی از ترکمن ها هر دو را دارد. هم اسب را و هم والیبال را.

به گزارش نماینده، فرهاد قائمی با آن چهره خاص در جمع بازیکنان تیم ملی والیبال یک استثناست. دریافت کننده ای که در همین مسابقات اخیر تیم ملی والیبال در مسابقات جهانی لهستان در صد بازیکنان مرحله اول در دریافت توپ قرار داشت در یک روز پاییزی وقتی که به تازگی از مسابقات آسیایی اینچئون با قهرمانی بازگشته بود با خبرنگار و عکاس همشهری جوان به یک مرکز مجهز پرورش اسب ایران رفتیم؛ جایی که او هدیه ای بسیار گرانقیمت گرفت که فرهاد را به سالهای نه چندان دور گنبد و اسب های ترکمن برد.
 


 

مرحوم کدخدا قائمی، پدر بزرگ فرهاد از کدخدای ده «آبادان تپه» از روستاهای مشهور پرورش اسب ترکمن صحرا بوده. فرهاد قائمی می گوید که اسب از قدیم ایام در خانواده آنها جایگاه های ویژعه ای داشته است به طور که پدر بزرگش از مالکان بزرگ منطقه ترکمن صحرا بوده است:« پدربزرگم کدخدا قائمی از بزرگترین مالکان اسب منطقه ما بود. اسب هایی که او داشت هنوز هم در ذهن مردم ترکمن صحرا قرار دارد. یک اسبی داشت به اسم پرستو قائمی که هنوز که هنوز است وقتی من به گنبد می روم، پیرمردها و یزرگترها از آن می گویند. در منطقه می گویند این اسب، اسب اسطوره بوده، یعنی فقط قهرمانی نداشته است، یک چیز بیشتر از قهرمانی در نزد مردم ترکمن صحرا بود. یک جور آنها با این اسب حال می کرده اند و برایشان خوشانسی داشته است. اسب های کمی بوده اند که در منطقه ما امروز در ذهن مانده است. یکی از این اسب ها، اسب پرستو قائمی بوده. »
 


 

فرهاد به گذشته های دور رفته است، وقتی که بچه بوده و با موتور برای جمع آوری علوفه به صحراهای ترکمن صحرا می رفته است:« هم پدربزرگم و هم پدرم هر دو پرورش دهنده اسب بودند. البته پدر من ورزشکار هم بود اما اسب یک چیز دیگر در خانواده های ترکمن صحرا است. به طور مثال اگر ترکمنی چیزی برای خوردن نداشته باشد اول به دنبال تهیه غذا برای اسبش می رود. اینجور به اسب علاقه دارند. »
 


 

اسب ترکمن از قدیمی ترین اسب های ایرانی و یکی از پرکیفیترین آنهاست. مشخصه اصلی اسب ترکمن رنگ اش است که بیشتر خاکستری رنگ ست، بدنی کشیده و لاغر دارند. شکم آنها بر خلاف بسیاری از نژادهای دیگر اسبها، تخت است، به عبارت دیگر شکم آنها لاغر است. به دلیل کیفیت شان، جای پای اسب های ترکمن در تاریخ جنگ های زیادی وجود دارد. از گذشته‌های دور از سلسلهٔ هان در چین گرفته تا خلفای عباسی و سلاطین عثمانی از اسب ترکمن در بخش‌های مختلف سپاه خود استفاده می‌کردند. بوسفالوس اسکندر و جهان پیمای ناپلئون و اسب نادر شاه نمونه‌هایی از اسب‌های ترکمنی هستند که پای به فتوحات زیادی گذاشتند.
 


 

از فرهاد قائمی می پرسیم که اسب و والیبال چطور با هم در گنبد جمع شده است. می گوید:« اتفاقا خیلی ها می گویند که گنبد پایتخت دو ورزش ایران است. یکی اسب سواری و دیگری والیبال. اتفاقا وقتی هر مسابقات هر دو برگزار می شود، انگار کل شهر تعطیل می شوند همه برای دیدن آن می آیند. یعنی همان جمعیتی که برای مسابقات کورس گنبد می آید، همه سالن را برای والیبال هم پر می کنند. گاهی وقت ها بیش از اندازه سالن. من تجربه هر دو را داشته ام. هم والیبال و هم کورس را. از موقعی که والیبال را در گنبد شروع کردم تا امروز نمی توانستم میان اسب و والیبال تفکیکی قائل شوم. یعنی نمی شود اصلا این کار را کرد. در منطقه ما می گویند اسب «بال ترکمن» است. برای من والیبال هم یک بال دیگر است برای پرواز کردن. برای خیلی از مردم ما همینطور است. والیبال و اسب. »
 


فرهاد قائمی از امید استقلال گنبد آغاز کرد و بعد به استقلال گنبد رفت و پس از آن به بیم بابل رفت و تیم بعدی او جواهری گنبد و هاوش گنبد بود، جایی که قائمی به عنوان یک پدیده به والیبال ایران به دلیل سرویس‌های دیدنی اش معرفی شد و بعد از حضور متوالی در گنبد به کاله رفت و پس از یک سال حضور موفق و قهرمانی با کاله در لیگ برتر و مسابقات باشگاه‌های آسیا از این تیم جدا شد و به باریج اسانس پیوست. در میان والیبالیست ها با مجتبی میرزاجانپور روابط صمیمانه تری دارد، همین بود که وقتی می خواست به دیدن اسب های رادان برود او را هم با خود آورده بود؛ دو آسمانخراش والیبال ایران در میان اسب های بلند قدی که خیلی جالب بود. فرهادقائمی و مجتبی میرزا جانپور حالا در میان حدود ۳۰ اسب از نژادهای اصیل قرار دارد، جایی که دوست پدر بزرگش حمید رادان برای او یک کره اسب اصیل کنار گذاشته است. حمید رادان از مهمترین پرورش دهندگان اسب ایران است که در اصلاح نژاد اسب ایرانی کارهای بزرگی کرده است. او به فرهاد قائمی کره اسبی ۱۸ ماهه هدیه می دهد که از گرانبهاترین اسب های ایرانی است. نکته مهم در اسب نژاد و به نوع تبار اسب است. اسبی با کیفیت است که نژاد اصیلی داشته باشد و البته در مسابقات از بیشترین قهرمانی برخوردار است

 اسبی که قائمی از امروز برای خود دارد ریو ونتورا، کره  اسب سیلمی بزرگ ایران سامردولدرمز است که به عنوان بلک تاپ و دارای ۶ مقام قهرمانی، ۲ مقام دومی، ۳ مقام سومی و ۵ مقام چهارمی است. مادر این کره هم اشبل است که مادیان با کسب ۲ مقام قهرمانی در مسافت ۱۰۰۰ و ۱۲۰۰ متر، یک مقام نایب قهرمانی و یک مقام سوم از ۹ استارت در انگلیس، اسب معروفی بوده است.

قائمی که خود از کودکی با اسب مانوس بوده، این نام ها را خوب می شناسد و به میرزاجانپور توضیح می دهد که اسب خوب چه ویژگی هایی دارد و میرزاجانپور که اولش کمی ترس دارد که به اسب ها نزدیک شود، بالاخره با توضیحات فرهاد قانع می شود که دستی به پیشانی اسب بکشد. حمید رادان به فرهاد قائمی و میرزا جانپور توضیح می دهد که اسب جدا از جذابیت هایی که در مسابقات می تواند داشته باشد در فرهنگ مردم ایران و از نظر معنوی نیز حائز اهمیت است. رادان از حضرت محمد (ص) حدیثی نقل می کند با این مضمون که در پیشانی اسب تا رستاخیز پر از خیر و برکت است. فرهاد هم می گوید که پدر بزرگش کدخدا قائمی بارها پیشانی اسب ها را نوازش می کرده و این را می گفته.


از آقای رادان می پرسیم که در گذشته اسب سواری ایران چگونه بوده است، می گوید:« یک ترکمن صحرا است و یک مسابقه معتبر. مردم ترکمن به قدری به اسب اهمیت می دهند که در هیچ کجای دنیا اینگونه به اسب توجه نمی کند و برایشان هیجان انگیز نیست. این فقط مادی نیست، بلکه معنوی است. » او به فرهاد قائمی می گوید که با پدربزرگش بیش از ۴۰ سال پیش هر دو اسبی داشته اند که با هم مسابقه می دهند:« اسب کدخدا قائمی بزرگ پرستو بود و اسب من گردباد. اسب اسطوره بیش از اسب قهرمان است، اسبی است که جاودانه است و بالاتر از مقام قهرمانی و اولی اینهاست. خیلی از مردم آنجا به جای عکس فوتبالیست ها، عکس اسب های قهرمان و اسطوره را به درب مغازه و منازل خود می زنند. »

فرهاد  قائمی گویی در ترکمن صحرا است و به همه جا سر می زد تا اسب ها را ببیند. از او می پرسم که با اسبش چه می کند، می خندد ومی گوید:«ترکمن سوار اسبش می شود و می رود مسابقه می دهد. اما جدا از شوخی، خیلی وقت است به دلیل حضور در تیم ملی والیبال و باشگاه ها کم فرصت می کنم به منطقه ام سر بزنم اما هر وقت که می روم حتما در مسابقات اسب سواری حضور دارم و می روم در کورس گنبد و از نزدیک مسابقات را می بینم. امسال سال سختی برای والیبال و من بود که خوشبختانه موفق شدیم هم در لیگ جهانی جزء ۴ تیم، در مسابقات قهرمانی جهان در میان ۶ نفر مرحله نهایی و در مسابقات آسیایی که از همه سختر بود – با اینکه خیلی ها فکر می کردند آسان است- توانستیم قهرمان شویم. اما برای سال بعد، شرایط کمی سخت است. مسابقات لیگ جهانی، قهرمانی آسیا و البته کسب سهمیه المپیک. تنها یک امیدواری دارم که با اسبی که آقای رادان به من هدیه دادند، خیر و برکت برای من و تیم ملی  والیبال همراهمان باشد. ما ترکمن ها به برکت اسب خیلی امید بسته ایم، در زندگی مان این خیر و برکت را دیده ایم و به همین دلیل حیلی امید دارم. »

میرزا جانپور حالا با اسب های آقای رادان رفیق شده است و بدون ترس به پیشانی شان می کشد و می خندد، وقتی که اسب معروفی به نام «القاسی» را می آوردند، با خنده می گوید که انگار ماشین مازراتی است. بلند قامت و کشیده، سیاه رنگ، با چشمانی درشت. قائمی، اسب و والیبال، مثل ترکمن صحرا می ماند که هر دو را با هم دارد؛ مثلث اسب، والیبال و گنبد.

نظر شما