نماینده/سیده آزاده امامی: در آستانه اجلاس آینده مجلس خبرگان رهبری و ناظر به مهمترین دستورکار این مجلس یعنی انتخاب رئیس برای این جایگاه خطیر، امروز روزنامه جمهوری اسلامی در تحلیل نسبتاً مفصلی با توسل به آسمان و ریسمان درصدد آن برآمده است که شایستگی آقای هاشمی رفسنجانی را برای این جایگاه اثبات نماید! در اصل این اقدام و محتوای این تحلیل نکاتی شایسته دقت و تأمل یافتیم؛
نخست آنکه این اقدام از جانب رسانهای صورت میگیرد که وابستگی فکری- احساسی او به آقای هاشمی مسلّم و بینیاز از اثبات است، بنابراین چنین حرکت و تعابیر متملقانه و گزافی چون «رکن رکین نظام»!!! برای هاشمی، از جانب این روزنامه چندان عجیب نمینماید! اگر آقای هاشمی به حق واجد چنین ویژگیهایی میبود، شایستهتر و پذیرفتهتر این بود که رسانهای که وابستگی خاصی به ایشان ندارد به بیان مناقب و محاسن ایشان بپردازد، وگرنه چنین ابراز ارادتی از جانب بستگان معرفتی ایشان نهتنها چندان موجه نیست، بلکه مصداق «خود گوئی و خود خندی» به حساب میآید!
دوم آنکه اگرچه اکثر مطالب این تحلیل در خصوص شرایطی که لازم است ریاست این نهاد حساس در نظام جمهوری اسلامی واجد آن باشد، پذیرفتنی و قابل قبول است، اما سخن بر سر «تعیین مصداق» برای این شرایط کلی است، و نظر به واقعیات موجود تناقضهای درونی این تحلیل را در تطبیق «مفهوم» و «مصداق» به خوبی مشخص و برجسته میسازد.
یکی از نکاتی که در تحلیل مذکور به درستی به آن اشاره شده این است که «رئیس مجلس خبرگان رهبری در شرایط کنونی باید قویترین فردی باشد که در کوره انقلاب و حوادث جامعه انقلابی، آب دیده شده و از آزمایشها سربلند و موفق بیرون آمده و سرآمد باشد.» بیتردید یکی از مهمترین و تعیینکنندهترین بوتههای آزمایش در طول حیات پربرکت انقلاب اسلامی ماجرای فتنه ننگین 88 است که رهبری معظم انقلاب با همه سعهصدر و صبوریشان از آن به عنوان «ظلم بزرگ»ی یاد کردند که نظام را تا «لبه پرتگاه» به پیش برد، از اینرو مسلماً لحاظ این نکته در شرایط فردی که قرار است بر این مسند حساس تکیه زند موضوعیتی اساسی دارد و نادیده گرفتن آن در شرایطی که رهبر انقلاب به صراحت فرمودهاند «فتنه خط قرمز نظام است» بههیچ روی نمیتواند موجه باشد.
نمیتوان فراموش کرد در روزهای فتنه، عدهای فتنهگر در سایه همراهی دشمنترین دشمنان این ملت چه خوابی برای این نظام دیده بودند، که اگر نبود عنایات خاص حضرت حق و توجهات حضرت بقیهالله و هدایتهای داهیانه رهبر عظیمالشأن انقلاب و هوشیاری ملت بصیر ایران، امروز دیگر نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان، دیگر نظامی باقی نمانده بود که اینک بخواهیم بر سر انتخاب رئیس یکی از نهادهای آن چانهزنی کنیم! فتنه 88 آزمون بزرگی بود که متأسفانه خیلی از خواص و باز متأسفانه از جمله آقای هاشمی از آن سر به سلامت نبرده و در آن مردود شدند! و این از عجایب روزگار است که کسی برای این مسند پیشنهاد میشود که در برابر رفتارها و شعارهای هنجارشکنانهای که صریحاً «اصل نظام» را نشانه رفته بود – بر اساس خوشبینانهترین تحلیل- سکوت کرد و دم برنیاورد! چگونه ممکن است کسی که در برابر شعار ساختارشکنانه «مرگ بر اصل ولایت فقیه» خاموش بود و برنیاشفت، بر جایگاهی جلوس کند که اساساً شأنی جز صیانت از «اصل ولایت فقیه» ندارد! این طنز تلخی است که از آن حسابی خنده میآید خلق را! تازه این در صورتی است که حتی چشم خود را بر «نامه بدون سلام و السلام» آن جناب و سایر تحرکات ایشان نیز ببندیم! و باز صرفنظر از آن است که بخواهیم به نقش فعال آقازاده جنجالی ایشان بهعنوان یکی از صحنهگردانان و عناصر اصلی فتنه بپردازیم! بدین سبب امروز و در چنین شرایط حساسی به فراموشی سپردن آن ماجرای عظیم و تغافل و تجاهل نسبت به نقش آقای هاشمی و خانواده ایشان نمیتواند جز از سر شیطنت باشد، گذشته از آنکه توهین آشکاری است که گوئی نظام و ملت را آنقدر سفیه پنداشتهاند که با وجود چنان سابقه و عملکردی همچنان میتوان بهگونهای رفتار کرد که انگار نه انگار خانی آمده و خانی رفته است، و چه بسا میتوان حتی طلبکار هم بود!
سوم آنکه ادعاهای مبهم و غیرقابل اثبات آقای هاشمی در خصوص مواضع ضد استکباری حضرت امام «ره» و نیز تلاش سؤالبرانگیز وی در تحریف آشکار جمله کلیدی حضرت امام «ره» در خصوص «میزان بودن حال فعلی افراد» و مواردی از این دست آشکارا صلاحیت ایشان را برای تصدی چنین جایگاهی خدشهدار میکند. چه اینکه امام راحل و اندیشههای مترقی ایشان از اصول مسلّم و مبانی تردیدناپذیر این انقلاباند که جز در خط ایشان و بهواسطه التزام به مواضع ایشان نشاید که کسی حتی بر جایگاههای کمتر حساسی نسبت به ریاست خبرگان تکیه زند، چه رسد به چنان موضعی که اهمیت آن شأنی حیاتی دارد.
دلیل چهارم چرخش آشکار مواضع آقای هاشمی- هم در حوزه داخلی و هم در عرصه خارجی- در سالهای اخیر نسبت به مواضع ایشان در دو دهه ابتدائی انقلاب است؛ در حوزه داخلی هاشمی از جایگاه یک انقلابی تمامعیار که دشمنان انقلاب تاب حضور وی را نداشته و حتی درصدد حذف فیزیکی او برآمدند، به سطحی تنزل یافته است که دشمنان دیروزش که در ضدیت و عناد آنان با انقلاب و نظام اسلامی تردیدی وجود ندارد، در صف حامیان و هوادارن امروز او درآمدهاند و آنها که تا همین چند سال پیش از هاشمی با عنوان «عالیجناب سرخپوش» یاد کرده و برای وی در قتلهای زنجیرهای سال 77 نقش قائل بودند، امروز وی را «آیتالله» خطاب کرده دغدغه حفظ شأن و جایگاه «آیتالله»ی او را دارند! حتی کسانی که نمیدانند برای نماز خواندن باید وضو گرفت و «ناخن لاک زده» وضو ندارد، یا «با کفش» نمیتوان نماز خواند، به وی اقتدا میکنند و پشت سر او به نماز میایستند!
در عرصه خارجی هم آقای هاشمی از جایگاه یک فرد ضداستکبار و ضداستعمار مقیّد که هنوز خطبههای داغ ضداسرائیلی و ضدآمریکائیاش در خاطرها ثبت است، به سطحی رسیده که نهتنها صراحتاً اعلام میکند «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم»، در هیاهوی هجمه همهجانبه نظام سلطه علیه محور مقاومت، با اظهارات نسنجیده و ناصواب خود حتی به نظام سلطه در چنین هجوم ناجوانمردانهای تلویحا چراغ سبز هم نشان میدهد! حال آنکه جایگاه خطیر ریاست مجلس خبرگان رهبری اقتضای حضور کسی را دارد که در عمل وفادار و متعهد به همه آرمانها و مبانی انقلاب باشد، که از جمله این آرمانها باور به افقهای برونمرزی انقلاب اسلامی و تعهد و التزام به حمایت از حقوق ملتهای بهپاخاسته در برابر استبداد داخلی و نظام سلطه بینالملل میباشد، نه آنکه از در حمایت از سیاستهایی برآید که بهوضوح در راستای اهداف استکبار ایجاد شکاف در جبهه مقاومت را وجهه همت خود ساختهاند! از اینرو و با عنایت به این اصل اساسی نیز آقای هاشمی صلاحیت تکیه زدن بر چنین جایگاهی را دارا نیست.
یکی دیگر از نکات مورد استناد تحلیل فوق این است که مدعی شده «اینکه در دهههای پرمخاطره بعد از جنگ تحمیلی تاکنون موجهای متعددی از فساد اقتصادی به راه افتاده و افرادی همچون شهرام جزایری، مهآفرید، بابک زنجانی و... عدهای از مسئولین را به همراه خود به لجنزار فساد اقتصادی کشاندند و در این میان نام آیتالله هاشمی رفسنجانی و هیچیک از بستگان و اطرافیان ایشان در این فهرستها وجود نداشت، یک سربلندی درخشان و تاریخی برای این بلندپایهترین مسئول در نظام مدیریتی کشور است.»!!! در شرایطی که پرونده «مهدی هاشمی» بهمثابه بزرگترین و قطورترین پرونده دستگاه قضا با کلکسیونی از اتهامات سیاسی و اقتصادی همین روزها در جریان است، طرح چنین ادعایی از جانب یک رسانه باسابقه بیش از آنکه تعجبآور باشد، خندهآور بوده و متأسفانه توهینی آشکار به شعور ملت به حساب میآید!
اشاره روزنامه مذکور به وجاهت آقای هاشمی با استناد به انتخابات گذشته، صرفنظر از آنکه تردیدهایی جدی را در توان آقایان برای تحلیل امور سیاسی پیش میآورد، حاکی از عدم توجه ایشان به واقعیات نهچندان دور عرصه سیاسی کشور نیز میباشد! اگر آقایان رأی آقای روحانی را صرفاً مرهون نقشآفرینی آقای هاشمی میدانند و برای شعارهای جذاب و وعدههای پرطمطراق آقای روحانی و سیاهنمائیهای ایشان از اوضاع آن روزهای کشور و سایر ترفندهای تبلیغاتی وی و نیز بازی بدون توپ برخی اصولگرایان در زمین رقیب و نیز مسائل بیشماری دیگری در صحنه انتخابات، سهمی در پیروزی آقای روحانی قائل نیستند، بد نیست به نتیجه انتخابات سوم تیر 84 نیز نظری داشته باشند که آقای هاشمی مستقیماً در معرض رأی و نظر ملت قرار گرفت، نه اینکه ادعاهای ابطالناپذیرِ مبهم و کلیای را مطرح کنند که در ربط مستقیم و حداکثری آن به آقای هاشمی حرفهای جدی وجود دارد!
گذشته از مطالب این تحلیل که إن قُلتهای بسیاری به آن وارد است، موضوع دیگری که در اکثر تحلیلهایی که در دفاع از آقای هاشمی عنوان میشود این است که عمده این تحلیلها برای اثبات مدعای خود متوسل به بیانات حضرت امام «ره» در خصوص آقای هاشمی میشوند و بر این اساس بنا دارند با سوءاستفاده از جایگاه رفیع امام راحل نزد ملت درواقع راه را برای هر انتقاد و اعتراضی علیه هاشمی مسدود سازند، اما نکته مهمی که در این میان از نظر این جماعت دور مانده و به احتمال زیاد در برابر آن خود را به تغافل میزنند این است که کسانی که امروز نقد و اعتراضی به آقای هاشمی دارند، کمترین تردیدی در سوابق درخشان ایشان نداشته و بنا ندارند سابقه وی یا خدماتی را که در سالهای قبل از انقلاب و نیز دو دهه ابتدائی انقلاب به نظام و کشور داشته است مخدوش و بیاعتبار سازند، همه نقدها و اعتراضهای موجود معطوف به عملکرد و موضعگیریهای سالهای اخیر آقای هاشمی است که به وضوح سبب گسست غیرقابل انکار بین هاشمی اینروزها با هاشمی ابتدای انقلاب شده است، و دلیل موثق آن هم چنان که اشاره شد اقبال افراد و جریانهایی به هاشمیِ امروز است که کمترین تردیدی در عناد و ضدیت آنها با این نظام و مبانی و آرمانهای متعالی آن وجود ندارد. کسانی که اتفاقاً مقارن ایام تمجید و حمایت حضرت امام «ره» از هاشمی، مقابل وی و در برابر او بودند!
به عبارت بهتر آنچه در صداقت حامیان امروز هاشمی در التزام آنها به خط و راه حضرت امام تردید جدی ایجاد میکند، تشبث آنها به سخنانی از حضرت امام «ره» است که همواره بایستی با «میزان حال فعلی افراد» سنجیده شود، و نادیده گرفتن این اصل اساسی که طبق فرمایش خود آن حضرت بهمثابه اصلی «حاکم» بر همه تمجیدها و ملاطفتهای ایشان از افراد به حساب میآید: «اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم... من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطۀ سالوس و اسلامنمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام که بعد فهمیدم از دغل بازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود. و میزان در هر کسی حال فعلی اوست.»
مطابق همین اصل اساسی است که دلسوزان و باورمندان به انقلاب به نقد هاشمی پرداخته و به او معترضاند، چه اینکه «حال فعلی» هاشمی را به هیچوجه با هاشمی سالهای دور در تناسب و سنخیت نمیدانند و البته از این موضوع متأسفاند! برخلاف دیگرانی که گویا به خواب زمستانی رفته و در گذشتههای تاریخ جا ماندهاند و امروز و هاشمی امروز را نمیبینند، یا لااقل خود را به خواب زدهاند! اما واقع آن است که کسی را که خواب باشد میشود بیدار کرد، اما کسی را که خودش را به خواب زده، نه!
نظر شما