«نماینده» / چه چیز تو را و تنت را برای کُشتن گرم میکند!؟ چه اندیشهای است که جز کُشتن دیگران، مرگ را هم برای خودت جزو قواعد بازی پذیرفتنی میکند، آن هم با سیانور! چقدر تلخ، چقدر ساده و چقدر سیاه. این آدمنماها از دور ترسناکند اما ازنزدیک شبیه به من و تو، پس مراقب اندیشهات باش تا به بادی به باد نرود. گاهی دوست دارم بدانم از کدام دریچه به دنیا، زندگی به من و به تو نگاه میکنند که این گونه برای تمام شدنِ زندگیِ ما، ما را در آغوش میکُشند و خود را با یک دانه سیاه پیروز میدانند. تفکر در ذات خودش چقدر عجیب و خطرناک است.
آرمان، شعار، سازمان، ایدئولوژی، اندیشه، مجاهد و ... اینها کلماتی هستند که تنت را برای کُشتن و یا کشته شدن گرم میکند و در خارج از چارچوب دین تو را قاتل و دیگری را مقتولِ بازی زندگی و اگر در قواعد بازی انسانهای بزرگی چون امام حسین (ع) باشد تو را مجاهد و یا شهید. چقدر تفاوت دارند زمینهای بازیما.
در دهه پنجاه اندیشهای شکل گرفت که هم عجیب بود و هم خطرناک، تفکری که دست به ترور میزد، سازمانی تشکیل شد که با یک لغزش مسیرش سالهاست تغییر کرده و افرادش آواره شدهاند. تفکری که تو را تمام میکند و دیگر خودت نیستی، تفکری که دست به حذف میزد، نمیشنود، میکشت، نمیبیند، ترور میکند و به خوردت سیانور میدهد.
حالا در اواسط دهه نود گروهی تلاش کرد تا با یک نگاه منصفانه به آن زمان سفر کند و ما را به نگاه کردن به آنچه که از مسیر حق خارج شد بنشاند. حاصل تلاش این گروه ساخت فیلم سینمایی «سیانور» بود و ما به همین منظور با عوامل سازنده این اثر همچون بهروز شعیبی «کارگردان» محمود رضوی «تهیه کننده» و مسعود احمدیان «نویسنده» به گفتوگو نشستیم که متن این مصاحبه را در پی میخوانید.
_سیانور در بخشی از تاریخ اتفاق افتاده که در آن رخداد تاریخی فیذات درام وجود داشت تا به لحاظ سینمایی به آن پرداخت شود. اما به هر حال پرداخت به سازمان مجاهدین کار خطرناکی است چرا که هنوز معدود افرادی هستند که گرایشهایی به این سازمان دارند. چطور شد که این شجاعت را به خرج دادید تا این فیلمنامه را بنویسید چرا که نویسنده به سراغ نگارش متنی در قواره فیلمنامه میرود که بالاخره ساخته شود مگر اینکه سفارشی شده باشد؟
*جذابیتی فارغ از جذابیتهای جناح بندی شده/ اصالت را به اندیشه و تفکر بدهیم
احمدیان: در مجموعه یک دغدغه شخصی بود. از ۸ سال پیش که ما تحت نظارت رضابالا شورایی در فارابی داشتیم که ساخت آثار تاریخی را برررسی میکردیم. همزمان شده بود با چاپ دو جلد کتاب اقای میثمی و بعدها خاطرات عزت شاهی و کتاب احمد احمد و سه جلد کتاب بسیار وزین مرکز پژوهشها و دست نوشتههای کتابی که حسین احمدی روحانی که در مورد مجاهدین نوشته است. این بخش ها باعث شد که بدون سفارش از جایی و بر اساس یک دغدغه شخصی این فیلمنامه به نگارش در آمد. سعی کردم در یک فیلم بتوانیم در دو شخصیتی که به تعبیر من در مقابل یک جریان انحرافی ایستادهاند چرا که در ابتدا همه قرار بود یک کار را انجام دهند این فضا برای من جذاب بود جذابیتی فارغ از تعاریف امروز و جناح بندی هایی چون اصلاح طلب و یا اصولگرایی. به نظرم مجید شریف واقفی و محسن صمدی لباف پای اصولشان ایستادند اصولی که مرحوم حنیف نژاد و دوستانش سازمان مجاهدین را تاسیس کردند. چرا که مبارزه یک ویژگیها و قانونهایی دارد که با آنچه بعده پیش گرفته شد متفاوت است. آنها اعتقاد داشتند نوع مبارزهای که تقی شهرام و اطرافیانش پیش گرفتند لطمهای جدی به مبارزه خواهد زد که متاسفانه منجر به حذف میشود. فیلم سینمایی «سیانور» یک نکته را میخواهد به مخاطب بگوید و آن این است که اصالت را به اندیشه و تفکر بدهیم و اجازه ندهیم دیگران که در هر جایگاه و نگاه و لباسی هستند به جای شما فکر کنند و تصمیم بگیرند. برای مقابله با مخالفین راههای دیگری جز اسلحه و سیانور وجود دارد.
«سیانور» را یک فیلم روز میدانم
به همین دلیل من فیلم سینمایی «سیانور» را فارغ از اینکه در قالب ریخت شناسی و شکل شناسیاش ببینم که به یک مقوله تاریخی و گروههای چریکی میپردازد همچنان یک فیلم روز میدانم و چه بسا اگر بخواهم بلند پروازانه بگویم او را متعلق به آینده میدانم. سوال مشخصی در فیلم وجود دارد و آن این است که چرا اپوزوسیون در کشورهای جهان سوم چرا به سمت اسلحه میروند و مبارزه مسلحانه پیش میگیرند!؟ این نگرانیها برای تمام حاکمیتها و اپوزیسیونها وجود دارد. آن هم با توجه به سابقه فرهنگی و دینی ما میتوانیم راههای جدیدتر و بهتری را کشف کنیم. در این راهها و فکر کردن به این ویژیگی ها اسلحه هیچ جایگاهی ندارد. اینکه مخالف خودت را با اسلحه حذف کنید کاری است که ممکن است هر رژیمی انجام دهد این درحالی است که میبینیم یک فرد متفکری چون تقی شهرام هم آن را انجام میدهد. این کار خود قبیح است. متاسفانه شاهد بودیم که در قشر متفکر ما در دهه شصت همان راه را میگیرند چه تفاوتی است بین یک رژیم سرکوب گر با تقی شهرام.
_ به هر حال الگو در زمان انقلاب امام خمینی (ره) بودند باید بدانیم که با توجه سوالها و پرسشهایی که از ایشان کردند هیچ گاه چنین مسیری را حتی برای دفاع از مردم و مبارزه تایید نکردند. حتی بسیاری برای جلب رضایت ایشان پا در میانی کردند اما پاسخی که به نوعی برای آنها حکم جهاد در این مسیر و مبارزه با اسلحه باشد دریافت نکردند.
احمدیان: بله این موضوع که در تاریخ هم ثبت شده است. در مقطعی سازمان مجاهدین خلق دو فرد متفکر خود را به نجف نزد امام میرساند و ظرف ملاقاتهایی طی یک ماه و هر جلسه نزدیک به ۱ الی ۲ ساعت با ایشان صحبت میکردند و حتی علمایی نیز به امام (ره) نامههایی در جهت تایید سازمان مجاهدین خلق مینوشتند که در پایان امام (ره) دو نکته را بیان میکند ابتدا میفرماید «این شیوه که مشخصا مبارزه مسلحانه است شما را به ورطه هلاکت میاندازد و نکته بد را به مباحث نظری اعتقادی در مورد معاد میپردازندکه این با آموزههای دینی ما همخوانی ندارد. غیر از این بحث دیگری وجود ندارد تا بعد از انقلاب که سران مجاهدین خلق خدمت امام (ره) میرسند و برخی نیز به نوعی گلایههایی میکنند که چرا امام (ره) به آنها وقت داده است که ایشان میگویند که ممکن است آنها حرفهایی داشته باشند که من باید بشنوم و من نیز حرفهایی دارم که آنها باید بشنوند. این دقیقا برخلاف بحثهای مبارزه مسلحانهای است که آنها عنوان میکردند. ایجاد فرصت برای زدن حرف های مخالف خود یک موضوع بسیار با اهمیت است. این رفتار مصداق آموزههای دینی ماست. این رفتار فارغ از کارهایی است که رژیمها انجام میدهند و یا مبارزین برای خود قائل میشوند. به نظر میآید انقلاب اسلامی که نزدیک به ۴۰ سال از آن میگذرد مباحث پایهاش فرهنگی بود.
_ یکی از نکتههایی که در فیلم وجود دارد که میتواند هم نقطه ضعف تلقی شود و هم نقطه قوت این است که تماشاگر با دیدن این اثر سینمایی تمام اطلاعات لازم در آن دوره را دریافت نمیکند و باید برود مطالعهای جداگانه داشته باشد البته به شرطی که فیلم او را برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر به هیجان بیاورد. چقدر برای میزان و نحوهدادههایی که در فیلم بیان شده برنامهریزی کردید؟
احمدیان: تمام این موارد بستگی دارد که ما هدفمان از ابتدای نگارش فیلمنامه و حتی ساخت آن چه بوده باشد. بگذارید با یک مقدمه آغاز کنم. چرا ما داستان را از منظر ساواک شروع میکنیم؟ ساواک که یک نهاد امنیتی بوده و رییس آن معاون نخست وزیر بوده و ۱۳ اداره کل داشته است و اداره سوم آن مربوط به بحث امنیتی بوده و در داخل آنها یک سری آدم وحشی بودهاند که دستگیر شدههای خود را مورد شکنجه قرار میدادند. ما میخواستیم یک روایتی را برای نسلی امروز که تا حدی قابل قبول باشد بیان کنیم. به همین دلیل فوکوس ما روی شخصیت امیر فخرا است.
فردی که در دانشکده پلیس درس خوانده. جدا از سوال اصلی فیلم سوال دیگری مطرح میشود که اگر دانشجوی پلیسی که جذب نیروهای امنیتی شده است، نامزدی را که با آن قول و قرارهایی گذاشته است جذب نیروهای مخالف او بشود چه اتفاقی میفتد؟ این یک تم جدیدی نیست. این تم بارها و بارها در آثار مختلف مطرح شده است. جدالی بین عشق و وظیفه. باید ببینیم که این فرد در این شرایط چه عکس العملی را از خود نشان میدهند. این فنداسیون فیلمنامه است ما از منظر امیر فخرا و روابطی که کم کم برای او مشخص میشود درون سازمانی میرویم که نامزد سابقش در آن اردوگاه بوده و حالا به فخرا پناه آورده است. او باید چه کار کند؟ وظیفه ابتدایی او در ابتدا معرفی نامزدش است و او را دستگیر کند تردید امیر فخرا بین وظیفه و عشق مانده است. هرچه قصه پیش میرود امیر فخرا به دو چیز شک میکند ابتدا سازمانی که خودش در ان خدمت میکند و میخواهد یک پلیش وظیفه شناس باشد و در مرحله بد به سازمان مقابل که نامزدش در آن بوده است. هر دوی این سازمانها در پی حذف انسانهای دگراندیش هستند. اینجاست که میگویم فیلم سینمایی «سیانور» جدای مباحث تاریخی و چریکی که مطرح میکند میتواند فیلم روز محسوب شود.
*میخواستیم فیلمی بسازیم مخاطب انبوه داشته باشد/ باید انصاف را رعایت میکردیم
_در جشنواره سال گذشته بعد از دیدن فیلم بسیاری اعتقاد داشتند که طراحی صحنه و لباس «سیانور» دیده نشد اما اعتقاد من این است که یکی از بخشهای مهمی که در این فیلم دیده نشد فیلمنامه آن است. بدین جهت که نگارش این اثر میتوانست بسیار حاشیه ساز باشد آن هم در مورد افرادی که هنوز با آن اعتقاد در حال زیست هستند البته برخی نیز معتقدند که ساواک در «سیانور» قدرتمند نشان داده شده آدمهای احمق کارتونی نیستند که خوب است اما دست آورد و نتیجه نمایش این قدرت چه بوده است؟
احمدیان: هر جشنوارهای رویکرد و اهداف استراتژیکی دارد فراخوان میدهد و هنرمند نیز میتواند اثر خود را برای قضاوت در اختیار دبیرخانه جشنواره بدهد یا ندهد و بحث جوایز هم در مرحله بعد قرار میگیرد ما در ابتدا میخواستیم فیلمی بسازیم که با مخاطب انبوه مواجه شود.
نکته بعدی که با تهیه کننده و کارگردان صحبت میکردیم در مورد مباحث پژوهشی و مستندات تاریخی فیلم بود اما نه به هر قیمتی. بدین معنی که ما اسنادی داریم که باید انصاف را رعایت میکردیم و البته افرادی داریم که به قول معروف پاهایشان روی زمین است که ما به آنها به عنوان یک شخصیت نگاه کنیم و با خود بگوییم که مثلا بهمنش ساواکی در قبال وظیفه و ماموریتی که دارد چه روش و منشی دارد. سایر کاراکترها هم به همین صورت. ما باید بین خادم و خائن انصاف را رعایت میکردیم. همچنین فکر میکردیم که فردی همچون وحید افراخته چرا باید به این میزان به خودفروشی تاریخی و رفتار چریکی برسد که تمام هستی و بود و نبود یک سازمان را به منجلاب بکشد و بسیاری را گرفتار کند.
*برای ساخت موضوعات حساس فرمولی داریم که کلیشه نیست/ التهابهای کاذب ماهیت فیلم را از بین میبرد
_شما به سراغ موضوعی رفتید که میتوانست برایتان حاشیه ساز شود و حتی باعث سرخوردگی در این حوزه شود. البته شاید به دلیل حسن نیستی که در شما وجود دارد اعتماد بیشتری هم بود تا فردی چون شعیبی این پروژه را بسازد. خلاصه یا خودتان بسیار شجاع هستید یا اعتمادی وجود دارد که به شما اجازه میدهد وارد مضوعات حساس شوید؟
شعیبی: با آقای رضوی تجربه ساخت دو موضع ملتهب را سپری کرده بودیم ابتدا فیلم سینمایی «دهلیز» که در مورد قصاص بود و دیگری مجموعه تلویزیونی «پرده نشین» که روحانیون در آن نقش مهمی داشتند. در اینها ما به یک فرمولی رسیدیم که کلیشهای نیست. البته من خوشحالم که این تعریف وجود دارد که حالا ما شاید اعتقادی داریم ولی مهمتر از این نکته دیگری وجود دارد چون قطعاً افراد دیگری در سینما وجود دارند که بسیار معتقدتر هستند که محافظه کارانهتر رفتار میکنند. گویش فیلم آن نکته اساسی است. این که مثلا ما چطور قرار است مسئله قصاص را مطرح کنیم. افراد را به فکر بیندازد و ایجاد التهابهای کاذبی نداشته باشد. این نکته نه تنها جلوبرنده نیست بلکه ممکن است مخرب باشد. التهاب هایی که ماهیت اصلی فیلم را از بین میبرند و مخاطب دیگر اثر را با حاشیههایش میشناسند نه موضوعی که مورد نظر فیلم است. زبان گویش برای هر قصه بسیار مهم است که باید آن را پیدا کرد.
*اهل گلهگذاری نیستیم
نکته بعدی این است که ما واقعا اهل گلهگذاری هم نیستیم. اگر مراحلی که ما برای رسیدن به تولید و حتی اکران میگذرانیم را هرکسی به جای ما بود قطعا داد و قال زیادی میکرد. اما ما خودمان فکر میکنیم با توجه به اعتقادات خودمان و جریانی که باید پیش ببریم کار کنیم و حرف خودمان را بزنیم و با محافظه کاری بیش از حد تاثیرگذاری خودمان را نزد مخاطب از بین نبریم.
*باید ادای دینی به سینمای خودم داشته باشم/ در «سیانور» محافظه کاری نکردم
_ در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید که ما آزاد اندیش نیستیم و نسل ما خیلی محافظهکارانه کار میکند. ایرادی که وارد کردید رو به هم نسلهای خودتان بوده، اما گاهی و شاید بیشتر مواقع محافظه کاری ممکن است به افراد تحمیل شود در «سیانور» محافظه کار بودید؟
شعیبی: بگذارید از خودم مثال بزنم که به کسی بر نخورد. باید توضیح بیشتری دهم. من با ساخت «دهلیز» بازخوردهای خوبی هم در جشنواره و هم خارج از آن گرفتم. حالا اگر من همین سینما را فقط پیش میگرفتم که درون مایه اجتماعی با موضوعات حساسی از آن دست داشته باشد ادامه میدادم نوعی محافظه کاری بود. میتوانستم همین را ادامه دهم و صاحب یک نوع تفکر در سینمای خودمان نسبت به این موضوع بشوم. من میگویم این مخرب است. تجربهای که در مسیر سینما در حال کسب کردنش هستم نزدیک به ۲۰ سال میشود، به همین دلیل نمیتوانم فقط به فکر خودم باشم. شخصیت من در سینما شکل گرفته و بزرگ شدم حالا باید ادای دینی به سینمای خودم داشته باشم. این باعث میشود که من با خودم بگویم که این کاری که من قرار است انجام دهم تا چه اندازه به نفع سینما است؟ آیا برای این است که من تنها به طور شخصی با ساخت این آثار صاحب منافعی بشوم یا اینکه باید فکر کنم که یک فضای متفاوتی را تجربه کنم. البته در «سیانور» هم محافظه کار بنودم.
_ریسک زیادی هم دارد قطعا.
شعیبی: بله قطعا همینطور است. ولی باید ریسک کرد. به نظرم اگر به جای اینکه فکر کنیم موضوعات مد نظرمان را در فیلم با حاشیه پیش ببریم توجهمان به متن داستان باشد نتیجه بهتری میگیریم و اعتبار فیلم نیز بیشتر خواهد بود.
_ این فیلم بر اساس مستندات تاریخی است و همراه با بحث در مورد آن نیز باید ارجاعاتی به تاریخ داشته باشیم. زمان وقوع این اتفاقات در تاریخ فصل بهار است و اردیبهشت ماه اما در فیلم اینطور نیست همچنین مجید شریف واقفی در واقع اصفهانی بوده و گویا لهجه هم داشته و یا رنگ چشمانش که فرق داشته اما در فیلم اینطور نیست. زمانی که اتفاقات مستندات تاریخی دارد و در مورد شخصیتهایی صحبت میشود که فکت تاریخی دارد نباید در تصویر سازی آنها به عین عمل کرد؟
شعیبی: در فیلم تحریفی وجود ندارد مثلا اینکه ما عاقبت کاراکترهای واقعی را در فیلم به شکل دیگری نشان داده باشیم اما برخی موارد مربوط به فضاسازی فیلم میشود. البته که ما و نویسنده نیز به این نکات واقف بودیم و تصمیمات آگاهانه گرفته شده است.
*برخی تغییرات در فضاسازی آگاهانه بود
_میدانم حتما آگاهانه بوده بحث من درمورد درستی و نادرستی آن است.
شعیبی: اقای احمدیان در فیلمنامه همه چیز را با زمان در فیلمنامه آورده بود. اما ما نیز به این موضوع فکر کردیم که برای آن دوره و اتفاقاتی که در آن رخ داده است فضاسازی داشته باشیم که حال و هوای مد نظرمان را به قصه بدهد. غیر از ماجرای تاریخی که مخاطب همان قصه را میبیند از فضاسازی بصری نیز لذت ببرد و در عین حال بتواند وگرنه میشد آن کارها را انجام داد و خیلی سخت نبود. اگر صدای مرحوم صمدی لباف را بشنوید متوجه خواهید شد که آنقدر لهجه نداشتهاند. به هر حال این دوستان چند سالی بوده که در تهران دانشگاه میرفتند ته لهجه ای داشته است که نیازی بر تاکیدش نبود.
-در مورد گریم بازیگران و نزدیکیشان به کاراکترهای واقعی و تاریخی بگویید که نخواستید بازیگران شبیه بهکاراکترهای اقعی شوند که بازیشان میکنند.
شعیبی: درست است نخواستیم شبیه باشد اما نشانههایی را برایشان در نظر گرفته بودیم. البته در این میان زیبایی شناسی تصویری برایمان مهم بوده است. مثلا عینک افراخته را درست مثل چیزی که در تصاویر وجود داشت تهیه کردیم. در انتخاب بازیگر ها اولویتمان توانایی بازیگرها بوده است. مثال معروف این نوع تصمیمات در سینما کاراکتر کمالالملک است که توسط جمشید مشایخی بازیگر پیشکسوت سینما بازی شده است. آقای مشایخی گریم هوشمندانهای هم داشتند و تفاوت بسیار بزرگشان داشتن مو بود. این زیبایی شناسی است که بر اساس آن تصمیماتی گرفته میشود. گاهی گریم در اصل قرار میگیرد و متاسفانه با رفتن به سمت شبیه سازی چهره کافی است که نقطهای در چهره متفاوت باشد که همه توجهها را به سمت خود جلب میکند. این در حالی است که بازیگران گریمهای سنگینی داشتهاند.
*در «سیانور» به تاریخ وفادار بودیم
_حالا که فیلم تمام شده چقدر فکر میکنید که به روایت تاریخی وفادار بودهاید؟ چقدر بیطرف بودید؟
شعیبی: بله خودم فکر میکنم در «سیانو» به قصه و تاریخ وفادار بودیم و تلاش کردیم سمت و سوی شخصی نداشته باشیم سمت و سوی ما آن چیزی بود که شخصیتهای مان به ما میگفتند. ما قصه را از دریچه چشمهای شهید صمدی لباف و شهید واقفی میدیدیم. به این نکته نیز باید اشاره کنم که ما در فیلمنامه شخصیتهای متنوعی داشتیم. شخصیت پردازی مرتضی با مجید کاملا متفاوت است. ما به عنوان راویان تاریخ پیشداوری و تاثیرگذاری در روند رخداد تاریخی نداشتیم.
*اصلی ترین دلیل بازی نکردن بازیگران در نقش شریف واقفی کوتاهیاش بود
_ در جایی صحبتهایی شد که برخی بازیگران از حضور در این فیلم کنارهگیری کردند که گویا دلیلشان ترس از واکنشهای بعد از ساخت فیلم بوده است.
شعیبی: نه ترسی وجود نداشت. اصلا نباید به این سمت رفت که چنین احساساتی برای بازیگران پیش بیاید و ما نیز گله کنیم باید کاری کرد که این سینما متداول شود. نه فقط در مورد آن مقطع خاص و سازمان مجاهدین بلکه در مورد سایر اتفاقات تاریخ معاصر بتوان کار کرد و فیلم ساخت. باید کاری کرد که بازیگر دیگر معذوریتی برای بازی در چنین آثاری نداشته باشد. البته آنها به عنوان بازیگر احتیاط کنند و نیایند. اشکال این جاست که تولیدات سینمای ما محدود میشود به زمان پاییز. که این ایراد هم بر میگردد به پیدایش جشنواره فیلم فجر در این زمان. البته ما بازیگرانی را که میخواستیم برای نقش مجید شریف واقفی بیایند مشغول بازی در آثار دیگر بودند. البته اصلی ترین دلیل بازی نکردن برخی در این نقش این بود که میگفتند نقش کوتاه است. کلی توضیح میدادم و میگفتم که این نقش بسیار عمیق و تاثیر گذار است که این نکته برایم غیر قابل قبول است که چرا باید بازیگران به هجم نقش نگاه کنند.
_کمی در مورد کاراکتر ساواکی در فیلم توضیح دهید خوب پرداخت شده و درست ایفا شده است اما فکر نمیکنید پادزهری در مقابلش نیست.
متاسفانه تعریف ما از چنین نقشهایی بیشتر اداری بوده است تا سینمایی. مثلا نقش یک عراقی گویا باید یک کودن باشد و نقش یک ساواکی نیز باید منفی باشد و شکنجههای شدید داشته باشد و باهوش نباشد و همه بتوانند به راحتی آن را سر کار بگذارند و بخندند، اما اینطور ما اعتماد بیننده را از دست میدهیم و اعتمادش تنها با دیدن واقعیت به دست خواهد آمد.
_من با این نکات موافقم، منظورم این است که مثلا در فیلم سینمایی «پدر خوانده» مارلون براندو خالق یک شخصیت منفی و آدم کش است که مخاطب در سینما او را دوست دارد و حتی به لحاظ ذهنی ممکن است تحت تاثیر رفتار او قرار بگیرد و گرایشهایی را به تفکرش پیدا کند که بخشی از آن به دلیل قدرت بازیگر است اما نویسنده و کارگردان شاید باید در مقابل این کاراکتر قدرتمند یک شخصیت برتر نیز داشته باشند یا نتیجه گیری فیلم نیز بر آن جاذبه تاثیر دیگری بگذارد.
شعیبی: قطعاً وجود داشت اجازه بدهید آقای احمدیان جواب دهد.