ماهنامه«نماینده»؛ جریان چپ دهه شصت که بعدها و پس از انتخابات دوم خرداد 1376 عنوان «اصلاحات» را به خود گرفت، همواره بر شعار «زنده باد مخالف» من، اصرار و تأکید کرده است؛ برای کسانی که دهه شصت را ندیده یا تاریخ را نخواندهاند شاید این سخنان واقعی بهنظر برسد ولی کافی است به سیاستورزی مدعیان اصلاحات در آن روزها نگاهی از سر دقت بیندازیم.
از نحوه تشکیل مجمع روحانیون مبارز در جریان انتخابات مجلس سوم ـ که در همین پرونده به آن در یک نوشتار مجزا پرداخته شده است ـ میگذریم و به برگ دیگری از سیاستورزی جریان چپ در زمستان 1366 و بهار سال بعد میپردازیم.
جریان چپ در این ماهها که کشور انتخابات مجلس سوم را در پیش داشت برای حذف رقیب سیاست «بازی با کلمات» را در پیش گرفت، بی آنکه به عمق آنچه میگفت و در صدد القای آن بود توجهی داشته باشد، متهم کردن رقیب به پیروی از «اسلام آمریکایی» در برابر «اسلام ناب محمدی(ص)» یکی از مواردی است که میتوان بدان پرداخت.
مرحوم آیتالله «مهدوی کنی» در خاطرات خود که به همت «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» به زیور طبع آراسته شده است، بهخوبی رخدادهای آن روزها را به تصویر میکشد: «آنها گفته بودند که ما در مسائل انقلاب اختلاف نظر و اختلاف مبنا داریم. اینها (جامعه روحانیت) در مسائل اقتصادی مبنای خاصی دارند، در سیاست خارجی هم روش خاصی دارند و این همان چیزی است که امام اسمش را اسلام آمریکایی گذاشته است.»
آیتالله مهدوی کنی به تلاشهای خود برای برهم زدن تبلیغات مسموم اشاره کرده و میگوید: «بنده میان دو مرحله انتخابات [مجلس سوم شورای اسلامی] با مشورت دوستان با نامهای که قبلاً تهیه کرده بودم، خدمت امام شرفیاب شدم... شفاهی عرض کردم که ... ما تا به حال فکر نمیکردیم اسلاممان، اسلام آمریکایی است، زیرا ما معارفمان را در حوزه علمیه از مجالس درس فقه و اصول و اخلاق شما فرا گرفتهایم. علاوهبرآن سیاست را از شما آموختهایم، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، از سالهای قبل سال 1342 در خدمت شما بودیم، در تمام این مدت هم با شما بودیم و شما هم تأیید و راهنمایی میفرمودید، چطور میشود که ما در یک مقطعی یک دفعه منقلب شویم و بهعنوان آمریکایی شناخته شویم؟»
در ادامه این بخش از خاطرات آیتالله مهدوی کنی آمده است: «تا من گفتم اگر ما آمریکایی هستیم پس ما را به دریاچه ساوه بریزید، ایشان سریع سرشان را بلند کردند و گفتند نخیر، من کی چنین حرفی را زدم؟ من چنین حرفی نزدم. من به شماها علاقه دارم! خیر، چنین چیزی نیست، اصلاً من چنین حرفی نزدهام، من چنین چیزی را تأیید نکردهام! ... فرمودند که من به شما علاقه دارم و باید جبران کنم و این نسبت و تهمت را برطرف کنم... از آنجا که امام به مسائل سیاسی خوب واقف بودند، مصلحت ندیدند که معادلات انتخابات را یک دفعه بههم بریزند. البته این برداشت من بود، ایشان فرمودند خیر، الان من چیزی نمینویسم، ولی بعد از انتخابات بیایید و هرچه شما برای رفع این تهمت بنویسید، من آن را تأیید میکنم.»(1)
ارابهای که ارابهران را زیر گرفت!
چنانچه مشخص است، جریان چپ در آن روزها با سوء استفاده از فضای بهوجود آمده، رقیب را به پیروی از اسلام آمریکایی متهم کرده و ارابهای را به راه میاندازد تا با زیر گرفتن و حذف مخالفین یکه تاز میدان شود.
«ابراهیم اصغرزاده» از دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی و عضو شورای سردبیری روزنامه سلام درباره استفادۀ جریان چپ از حربه «اسلام آمریکایی» میگوید: «ما در آغاز مجلس سوم آنچنان از اسلام ناب محمدی یک بت ساختیم و لباس اسلام آمریکایی را بر تن تمام مخالفان خودمان پوشاندیم، در انتخابات مجلس چهارم هم عدۀ دیگری همین لباس را بر تن ما پوشاندند. ما شدیم ملقب به طرفداری از اسلام آمریکایی و حالا منتقدان ما طرفدار اسلام ناب بودند. چرخ پوپولیسم گاهی ارابهران را هم زیر میگیرد و ما به این مسأله بیتوجه بودیم. پاشنه آشیل ما در مجلس سوم همین جا بود. ما نباید جریان میانه را از خودمان میراندیم چراکه حذف آنها میتوانست موجب رادیکالیزه شدن فضا شود.»(2)
آری جریان چپ دهه شصت که بعدها نام اصلاحات به خود گرفت و مدعی آزادی بیان شد، روزگاری به منتقدین حتی اجازه نمیداد در دانشگاه تهران حضور یافته و سخنرانی کنند، ۱۱ دی ماه سال ۱۳۶۸ حجتالاسلام «ناطق نوری» برای یک سخنرانی به دانشگاه تهران میرود ولی مسئولین دانشگاه این اجازه را به او نمیدهند که وارد مسجد دانشگاه شده و بعد از اقامه نماز به سخنرانی بپردازد!(3)
ناطق نوری در خاطرات خود به این روز اشاره کرده و میگوید: «همین آقایانی که امروز طرفدار لطافت و گفتوگو هستند، آن روز خشونت طلبی آنها چنان گل کرده بود که در مسجد را بستند، تا ما حرف نزنیم، اما امروز واقعاً انسان تعجب میکند که چطور یک دفعه خود اینها و جامعه، دچار فراموشی میشوند. سرانجام من مصلحت دیدم که سخنرانی نکنم و از مسجد بیرون آمدم و تا زمانی که داخل ماشین رسیدم، ناسزا شنیدم...»(4)
پینوشتها
1- خاطرات آیتالله مهدوی کنی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 331 تا 334
2- شهروند امروز، شماره 40
3- چه کسانی مانع سخنرانی ناطق نوری در دانشگاه تهران شدند؟، وبسایت خبری تحلیلی نماینده، 23 بهمن 1392
4- خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین علی اکبر ناطق نوری، جلد 2، صفحه 122