شناسهٔ خبر: 179384 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ

گفت‌وگو با دکتر مسعود رضایی

آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظارها را برآورده کرده است؟

شورای عالی انقلاب فرهنگی

«نماینده» /علیرضا رحمانی: با پیروزی انقلاب اسلامی، ضرورت انقلاب فرهنگی نیز در کشور به‌ویژه در فضای دانشگاهی نمود پیدا کرد. با توجه به اتفاق‌های پیش از انقلاب و نیز پس از آن، دانشگاه‌ها با طیف‌های گوناگون فکری به مرکزی سیاسی برای مبارزه با حکومت پهلوی تبدیل شده بود؛ گروه‌هایی که یا وابسته به تفکرات و اندیشه‌های غربی بودند، یا چپ متمایل به مکاتب شرقی، البته در این میان نباید دانشجویان گروه‌های اسلامی را از قلم انداخت. یکی از نقاط عطف تصمیم‌گیری زمامداران انقلاب، ایجاد محیطی متناسب با فرهنگ انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها بود؛ ازاین‌رو ۲۳ خرداد ۱۳۵۹ امام خمینی (ره) طی حکمی اعضای ستاد انقلاب فرهنگی را انتخاب و وظیفه آنان را تعیین کردند. بر اساس گفته اندیشمندان حوزه علوم انسانی، یکی از موضوع‌هایی که دغدغه اصلی مدیران کشور بود حضور تفکرات چپ و مارکسیستی در بین اقشاری از دانشجویان در این دوره است.

دانشگاه به معنای امروزی در زمان رضا پهلوی از سوی غربی‌ها در کشور بنیان‌گذاری شد، منابع درسی آن هم برگرفته از تفکرات غربی و ترجمه‌شده از کتاب‌های جامعه غرب بود. عنوان می‌شود در مقایسه رواج تفکرات غربی، شرقی و اسلامی در دانشگاه‌ها، مکتب‌های فکری غربی بین اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها و دانشجویان پیش از انقلاب در رتبه نخست قرار داشته است. همچنین در سطح جامعه به‌واسطه حضور حکومت پهلوی که کانون‌های وابسته به غرب داشت، تفکرات و رفتارهای غربی مشاهده می‌شد. در واکنش به این موضوع، دانشجویانی هم بودند که با گرایش چپ برای مبارزه با غرب، تفکرات مارکسیستی داشتند؛ اما در شکل کلان موضوع، بافت علمی دانشگاه‌ها و محتوای کتاب‌ها به ‌طور عمده برگرفته از اندیشه‌های غربی بوده است.

در این زمینه گفت‌وگویی با دکتر مسعود رضایی، محقق و پژوهشگر حوزه تاریخ و نیز مؤلف کتاب «سیاست و تاریخ معاصر ایران»، در حوزه فلسفه و چگونگی تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز عملکرد آن در حوزه‌های فرهنگ و دانشگاه داشتیم که می‌خوانید.

* ضرورت و فلسفه وجودی شکل‌گیری شورای عالی انقلاب فرهنگی درحالی‌که وزارت فرهنگ و ارشاد یا حتی وزارت آموزش ‌و پرورش را داشتیم چه بود؟

تشکیلات شورای عالی انقلاب فرهنگی دارای پیشینه‌ای است که به سال ۱۳۵۹ برمی‌گردد. اوایل انقلاب هنوز تشکیلات اداری و فرهنگی کشور انسجام لازم را نداشت. با توجه به اینکه در حکومت قبل (پهلوی دوم) فرهنگ کشور و دانشگاه‌ها تحت ‌تأثیر فرهنگ‌های غربی و شرقی قرار گرفته بودند و حتی در دروس دانشگاهی دیدگاه‌های غربی یا بعضاً شرقی تدریس می‌شد و همچنین استادان دارای وابستگی علمی و فکری به مکتب‌های غربی و شرقی بودند، حضرت امام عنوان کردند باید تحول اساسی در این ‌باره انجام شود؛ بنابراین در پیام نوروزی سال ۱۳۵۹ بر پیرایش دانشگاه‌ها و دروس آن‌ها از فرهنگ‌های بیگانه تأکید کردند؛ همچنین بر پیرایش دانشگاه از استادان وابسته به رژیم پهلوی یا فقط پیرو تفکرات و مکتب‌های غربی و شرقی تأکید شد.

در آن مقطع زمانی دانشگاه‌ها به‌شدت تحت ‌تأثیر گروهک‌های وابسته به مکتب‌های مارکسیستی و کمونیستی بود و از فضای علمی خودش دور شده بود. در این دوره شاهد بودیم که این گروهک‌ها دانشگاه‌ها را به کانون‌های سیاسی و حتی در برخی موارد نظامی تبدیل کرده بودند. برای اجرایی شدن پیام امام و همچنین خالی کردن دانشگاه از گروهک‌های سیاسی وابسته به غرب و شرق (که در آن دوره به ‌طور عمده گروهک‌ها وابسته به شرق بودند)، مسئله انقلاب فرهنگی پیش آمد و قرار شد دانشگاه‌ها در مسیری که امام تأکید داشتند، قرار گیرد و در نتیجه محیط دانشگاه از این گروهک‌ها پاک شود. در این چارچوب دانشگاه‌ها تعطیل و گروهک‌ها از دانشگاه اخراج شدند تا دانشگاه بتواند به مسیر عادی و متعارف خودش برگردد.

در این راستا ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد. این ستاد دارای هفت عضو بود و اعضای آن از شخصیت‌های علمی و فرهنگی کشور به شمار می‌رفتند: علی شریعتمداری، محمدجواد باهنر، محمدمهدی ربانی ‌املشی، حسن حبیبی، شمس آل‌احمد، عبدالکریم سروش و جلال‌الدین فارسی. قرار شد تلاش‌ها در راستای تدوین کتاب‌ها و ضوابطی باشد که بر اساس اصول و باورهای خودمان محتواها تغییر کند؛ بنابراین ستاد انقلاب فرهنگی هسته اولیه‌ای برای تحولات فرهنگی است که در اوایل انقلاب شکل می‌گیرد.

کار آغاز شد. ضوابط در زمینه گزینش استاد و دانشجو و نیز آیین‌نامه‌ها تدوین شد. گروه‌هایی به‌ویژه در حوزه علوم انسانی تشکیل شدند تا محتواهای اسلامی را تدوین و منتشر کنند. مرکزی هم به‌ نام سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت) به‌ وجود ‌آمد. چالشی که همان ابتدا ستاد انقلاب فرهنگی با آن روبه‌رو شد این بود که جلسات تشکیل و آیین‌نامه‌هایی تصویب می‌شد و حتی کتب علوم ‌انسانی با محتواها و رویکردهای اسلامی تدوین شد، اما چون ستاد قدرت اجرایی نداشت، مصوبات در دانشگاه‌ها جاری ‌و ساری نمی‌شدند. ازاین‌رو به‌ نظر می‌رسید افراد بیشتری باید به این ستاد اضافه شوند و تغییراتی برای اجرایی شدن تصمیم‌ها اتخاذ شود. کار بزرگی پیش ‌رو داشتیم و نیاز بود تا افراد بیشتری در شورا حضور داشته باشند. برای رفع فقدان قدرت اجرایی، سال ۱۳۶۳ رؤسای سه قوا، عضو جدید این تشکیلات شدند.

در ادامه حضرت امام خمینی (ره) حکم جدیدی را صادر کرد که ستاد انقلاب فرهنگی به شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل شود و علاوه ‌بر رؤسای سه قوا، افراد صاحب‌فکر و دارای مسئولیت‌های دانشگاهی هم به این جمع اضافه شوند. با حضور رؤسای سه قوا مصوبات این شورا از قدرت اجرایی و نفوذ بیشتری برخوردار شدند؛ ضمن اینکه افراد بیشتری عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی شدند تا با همفکری طرح و برنامه‌های بهتری برای ایجاد تحول علمی و فرهنگی در دانشگاه‌ها و همچنین سطح جامعه ایجاد کنند.

از زمان حضرت امام تا امروز، ریاست این شورا بر عهده رئیس‌جمهوری کشور بوده است. در آن مقطع زمانی آیت‌الله خامنه‌ای که رئیس‌جمهور بودند ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی را بر عهده داشتند تا زمانی که به رهبری برگزیده شدند. در حال ‌حاضر این سمت بر عهده حسن روحانی، رئیس‌جمهور کشور است.

* در سخنان خود اشاره کردید اوایل انقلاب دانشجویان در دانشگاه‌ها بیشتر در حوزه اندیشه‌های مارکسیستی گرایش و فعالیت داشتند. اصولاً فرهنگ ما پیش از انقلاب مبتلا به چه بیماری‌هایی بود که پس از انقلاب ضرورت اصلاح آن احساس می‌شد؟

لازم به بیان است که کتاب‌های موجود در دانشگاه‌ها بیشتر با تفکرات غربی بودند، البته کتاب‌هایی هم بودند که مفاد درسی آن‌ها مفاهیم کمونیستی و مارکسیستی را در دانشگاه‌ها رواج می‌دادند. موضوعی که در دانشگاه‌ها مشکوک بود، حضور تفکرات چپ و مارکسیستی در بین اقشاری از دانشجویان بود.

دانشگاه به معنای امروزی در زمان رضا پهلوی از سوی غربی‌ها در کشور بنیان‌گذاری شد. ؛ ازاین‌رو منابع درسی و استادان بیشتر غربی و غرب‌زده بودند. اگر بخواهیم مقایسه کنیم بین تفکرات غربی، شرقی و اسلامی، باید گفت تفکرات غربی و غرب‌زدگی بین اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها در دوره قبل از انقلاب دارای رتبه بالاتری بود. در جامعه به‌واسطه حضور حکومت پهلوی که دارای کانون‌های وابسته به غرب بود تفکرات و رفتارهای غرب‌زده نمود زیادی داشت. در واکنش به این موضوع، دانشجویانی بودند که برای مبارزه با غرب گرایش به تفکرات مارکسیستی پیدا کردند؛ بنابراین آن‌ها هم طیفی را کنار افراد غرب‌زده شکل داده بودند. تعدادی از دانشجویان هم به‌ دنبال تفکرات اسلامی، کانون‌هایی را تشکیل داده بودند. نسبت آن‌ها با توجه به رویدادهایی که رخ می‌داد متفاوت بود، اما آنچه در آن مقطع انقلاب وجود داشت این بود که بافت علمی دانشگاه و محتوای کتاب‌ها به ‌طور عمده غربی بود (لازم به یادآوری است در حوزه علوم انسانی گفت‌وگو می‌کنیم و علوم طبیعی، مهندسی یا رشته ریاضی خیلی در این مقوله نمی‌گنجد).

 تفکرات مارکسیستی در بین تعدادی از دانشجویان رواج داشت که بسیار فعال و پرسروصدا بودند. گروه‌های متعددی را تشکیل می‌دادند که پرتعداد نبود، اما پرسروصدا بود، نشریه داشتند و فعالیت می‌کردند. در این دوره طیف گسترده‌ای از دانشجویان مسلمان هم در قالب انجمن‌های اسلامی از پیش از انقلاب شکل گرفته و پس از انقلاب هم فعالیت داشتند. این افراد در همان ابتدای انقلاب با همکاری یکدیگر دفتر تحکیم وحدت را تشکیل می‌دهند.

در چنین فضایی که گروه‌های چپ پرتحرک هستند و بعضی از آن‌ها مانند مجاهدین خلق دفترهای خود را به پایگاه‌های نظامی تبدیل کرده بودند، اسلحه داشتند و در دانشگاه‌ها فضا را کاملاً سیاسی و نظامی کرده بودند، این فضا سبب برخی تشنجات و اتفاق‌هایی شد، مانند درگیری‌هایی که در ترکمن‌صحرا گروه‌های چپ به‌ وجود آوردند و یا مسائلی که در کردستان شاهد بودیم. همچنین اتفاق‌هایی که در تهران و کلان‌شهرها رخ می‌داد همه در ارتباط با این گروه‌های چپ بود که در دانشگاه‌ها هم فعالیت داشتند. بنابراین دانشگاه و محیط آن به معنای متعارف نبود و محیطی مملو از تشنجات سیاسی و درگیری شده بود. طبیعی است در یک اقدام فرهنگی باید دانشگاه‌ها از این گروهک‌ها خالی و تبدیل به محیطی علمی می‌شد.

نخستین دانشگاه که اوایل ۱۳۱۳ خورشیدی آغاز به کار می‌کند متون آن ترجمه کتاب‌های نوشته‌شده از سوی متفکران و اندیشمندان غربی است. ضرورت داشت با رخ دادن انقلاب اسلامی تحولاتی در محتوا به‌ وجود آید؛ نه به این معنا که رابطه خود را با تئوری‌های شرقی و غربی قطع کنیم یا نظریات اندیشمند دارای تفکرات لیبرالی یا مارکسیستی در دانشگاه‌ها بیان نشود، بلکه هدف این بود که تفکرات اسلامی هم در این متون لحاظ شود. به این صورت نباشد که فقط تئوری‌های بیگانه رواج داده شود و فارغ‌التحصیلان با ایده‌های غربی، جامعه را تحلیل کنند و مسائل کشور را پیش ببرند، بلکه برای نیازهای جامعه اسلامی راه‌حل‌هایی ارائه دهند که منتج از تئوری‌های غربی یا شرقی نباشد.

معنا و مفهوم انقلاب فرهنگی این بود که برای تدوین نظریات و تئوری‌های مبتنی بر فرهنگ و اندیشه اسلامی تلاش و آن‌ها را در دانشگاه‌ها تدریس و ترویج کنیم. به این سمت پیش برویم که استادان و دانشجویان مسلمان ایرانی قدرت فکری خلاق داشته باشند و با خودباوری تحقیق کنند و نظریه ارائه بدهند که همگی مبتنی بر اندیشه‌های اسلامی باشد.

* به خودباوری اشاره کردید. اهمیت دانشگاه از منظر امام خمینی (ره) چه بود؟

از دیدگاه امام، خودباوری برای تمام اقشار جامعه ازجمله دانشجویان بسیار مهم بود و برای خروج از مهجوریتی که دانشگاه و دانشگاهیان به آن مبتلا بودند و وابستگی‌های فکری و اندیشه‌ای که داشتند، امام بر تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی تأکید و اصلاحات در این حوزه را پیگیری می‌کردند. به‌عنوان‌مثال، در حوزه روان‌شناسی یا جامعه‌شناسی اگر اندیشمندی غربی موضوعی را مطرح کرده بود، عنوان می‌شد همین درست است و لاغیر. سیر تاریخی نظریات مثلاً جامعه‌شناسی در غرب، از چند قرن پیش آغاز شده و در طول این سال‌ها با توجه به مسائل مبتلابه جامعه غربی متحول شده است. در واقع آن نظریات مبتنی بر خصلت‌ها، ویژگی‌های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی تمدن غربی بوده، درحالی‌که تاریخ و جامعه ایران به‌عنوان یک کشور اسلامی دارای تفاوت‌های اساسی با جوامع غربی است. ما نیاز به نظریاتی داریم که از بطن جامعه خودمان با توجه به نیازمندی‌ها تعریف شود. اندیشمند ایرانی باید با نگاه به جامعه خودش و آداب‌ورسوم بومی کشورش و فرهنگی که دارد نظریه ارائه دهد و سپس بتواند آن را اثبات و به یک تئوری تبدیل کند.

* مهم‌ترین اقداماتی که شورای عالی انقلاب فرهنگی در همان ابتدای سال‌های نخست انقلاب و دهه ۶۰ در مدیریت فرهنگ داشت چه بود و این اقدامات چه دستاوردهایی در حوزه فرهنگ و اصلاح امور فرهنگی نصیب کشور کرد؟

پس از اینکه دانشگاه‌ها تعطیل شدند و ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت، چون قرار بود محتواهای اسلامی تدوین شود، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها ایجاد شد. وظیفه سازمان این بود که استادان صاحب صلاحیت را به‌ کار گیرد و آن‌ها تولید محتوا با فرهنگ و اصول اسلامی در حوزه‌های گوناگون را شروع کنند. کار آغاز و کتاب‌های زیادی در این زمینه منتشر شد که فهرست آن‌ها قابل دسترس است. گروه‌ها در حوزه‌های گوناگون تدوین کتب را پیش بردند. همچنین گروه‌هایی در کنار ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفتند که مسئولیتشان تولید محتوا برای رشته‌های مختلف علوم انسانی بود. کارهای زیادی شد و اسناد آن موجود است. در ادامه که ستاد تبدیل به شورای عالی انقلاب فرهنگی شد، کارها گسترده‌تر و تخصصی‌تر شد. کمیته‌های تخصصی شکل گرفتند که تا امروز هم فعالیت دارند. مسئولیت این کمیته‌ها تولید محتوا در حوزه‌های گوناگون است.

گفتنی است آنچه انجام شده نه در حد نهایت کیفیت است و نه می‌توانیم بگوییم کاری انجام نشده است، در واقع صفر و صدی نمی‌توان راجع ‌به عملکرد و فعالیت شورای عالی انقلاب فرهنگی قضاوت کرد، هر کاری می‌توانسته انجام داده است.

* انقلاب در حوزه سیاست به نظر امری سهل‌تر نسبت ‌به انقلاب فرهنگی است، چراکه در انقلاب فرهنگی باید تغییراتی در بنیادهای فکری یک جامعه رخ دهد. آیا تحولاتی که انجام شد در حد انقلاب و تحولات بنیادی بوده است؟ یکی از اهداف تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی در حوزه اصلاح سرفصل‌های دانشگاه‌ها بود. امروز در کنار علوم انسانی نیازهای صنعتی و مهندسی هم در کشور چالش‌ساز شده‌اند. خروجی تعامل دانشگاه و صنعت، توسعه و پیشرفت در این حوزه‌هاست، اما می‌بینیم که عملکرد دانشگاه‌ها در راستای حتی نیازهای صنعتی که شاید سهل‌الوصول‌تر از حوزه فرهنگ و علوم انسانی است خیلی پاسخ‌گو نبوده است. در این ‌باره توضیح بفرمایید که چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی در این بخش‌ها نتوانسته در تغییر رفتارها و فرهنگ تولید موفق عمل کند.

تغییر و تحول سیاسی شاید در مدت یک یا دو سال انجام شود، اما تحولات فرهنگی سالیان زیادی زمان نیاز دارد تا محقق شود. مسیر فرهنگ با حرکت کندتر و مشکلات بیشتر طی می‌شود، ازاین‌رو تغییر و تحولات فرهنگی نیاز به زمان بیشتری دارد. البته این را هم باید در نظر داشت که کشور ما همیشه در معرض فرهنگ‌های مهاجم با شیوه‌های گوناگون بوده است. در رأس همه قضایا نیاز به خودباوری داریم. اگر این مهم در جامعه و فرهنگ ما به‌ وجود آید بسیاری از مشکلات و چالش‌های امروز ما در حوزه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی رفع می‌شود. در جاهایی که خودباوری ایجاد شد، توانستیم به پیشرفت‌های بزرگی حتی در حوزه‌های فناوری دست پیدا کنیم. واقعیت این است که بعضی به این مسئله اعتقاد ندارند یا معتقدند همان اصول تدوین‌شده از سوی اندیشمندان غربی باید اجرا شود.

اگر روزی موفق شویم و به این باور برسیم که ما هم باید بر مبنای نیازها و مختصات خودمان اقدام به نظریه‌پردازی کنیم و همان نظریات را درباره مسائل داخلی اجرا کنیم، بسیار جلو می‌افتیم.

در حوزه فرهنگ نمی‌توان به‌ شکل دستوری پیش رفت. در عصر ارتباطات به ‌سر می‌بریم که همه معتقدند باید جریان آزاد اطلاعات وجود داشته باشد. این یک واقعیت است که حجم تولیدات غربی بسیار بالا بوده و به جامعه ما سرازیر می‌شود و اقشار مختلف ازجمله قشرهای دانشگاهی تحت‌ تأثیر آن قرار می‌گیرند. البته این تبادل فکری و فرهنگی باید وجود داشته باشد، اما بر اساس اصالت‌های خود باید از یافته‌ها و دستاوردهای دیگران استفاده کنیم. اینکه راهکار چیست، مسئله به این سادگی نیست که شورای عالی انقلاب فرهنگی دستورالعملی صادر کند و همه ملزم به اجرای آن باشند.

* سخن پایانی...

شورای عالی انقلاب فرهنگی دستاوردهایی داشته و می‌توانست بهتر از این عمل کند. شاید یکی از نقدهایی که در عملکرد این شورا مطرح است این باشد که بیش از حد روی مسائل اجرایی متمرکز شده و مسائل محتوایی در آن کم‌رنگ شده است؛ مسائل اجرایی مانند انتصاب رؤسای دانشگاه‌ها، تصویب آیین‌نامه‌های اجرایی دانشگاه‌ها، نحوه استخدام استادان و... انتظاری که از شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود دارد این است که راجع‌ به مسائل عمیق فرهنگی جامعه، چه آن‌هایی در راستای اعتلای فرهنگی باید انجام شود و چه اموری که برای خنثی کردن تأثیرات تهاجم فرهنگی باید پیگیری شود، بیشتر تمرکز کند. لازم است فکر کنند، نظریه بدهند و راهکار برای مسائل موجود جامعه پیدا کنند. به نظرم شورا باید توجه بیشتری روی این موضوع‌ها داشته باشد.

همچنین بحث‌ها نباید فقط روی کاغذ مطرح و سپس بایگانی شود. اگر طرحی در حوزه مسائل فرهنگی کشور پیشنهاد می‌شود باید به مرحله اجرا درآید. با توجه به مسائل و موضوع‌های جدید در حوزه فرهنگ، شورای عالی انقلاب فرهنگی باید راجع ‌به مفاهیم اساسی‌تر و بنیادی‌تر ورود کند و به مباحثه با اندیشمندان و استادان داخلی بپردازد تا در یک حرکت جمعی با اراده‌ای ملی آنچه در حوزه فرهنگ هدف‌گذاری شده محقق شود.

نظر شما