شناسهٔ خبر: 50791 - سرویس تاریخ
نسخه قابل چاپ

25 فروردین در آئینه تاریخ ؛

از سفر اعتراضی آیت الله تا حمایت هاشمی از توقیف روزنامه نهضت آزادی/ اعتراف رئیس سیا به شکست شدید آمریکا از ایران

طالقانی

نماینده در تلاش است تا برای آگاهی هر چه بیشتر مخاطبان محترم از تاریخ معاصر کشورمان به ویژه تاریخ ایران پس از انقلاب به صورت روزانه سه سال ابتدایی انقلاب را مرور کند. در این فرایند به سه سال مهم ابتدای پیروزی انقلاب یعنی سال های ۵۸ الی ۶۰ می پردازیم تا در آینده بتوانیم سال های بعد را نیز پوشش دهیم .

۲۵ فروردین ۱۳۵۸

-دستگیری فرزندان آیت الله طالقانی همه حوادث و وقایع کشور را تحت الشعاع خود قرار داده است ، ابوالحسن و مجتبی طالقانی که پنج شنبه گذشته [۲۳فروردین ] توسط پاسداران انقلاب دستیگر شده بودند روز جمعه آزاد شدند ولی امروز گروه های چپ بخصوص مجاهدین خلق و چریک های فدایی با انتشار بیانیه هایی با آیت الله طالقانی اظهار همدردی کرده و مردم را به آشوب تحریک کردند .

-از سوی دیگر آیت الله طالقانی در اعتراض به مسائل روی داده تهران را به مقصد نامعلومی ترک کرده است .

-مجتبی فرزند آیت الله طالقانی مارکسیست بوده و در سال ۵۵با نگارش نامه ای خطاب به پدر به صراحت اعلام کرده است به زندگی پس از مرگ و معاد اعتقادی ندارد و بایستی اسلام را کنار گذاشت ...(۱)

-سخنان دریا دار ترنر رئیس سازمان سیا درباره انقلاب اسلامی نیز از مسائلی بود که روزنامه های امروز بدان پرداختند . ترنر با اعتراف مجدد نسبت به این نکته که سیا نتوانست انقلاب ایران و سقوط رژیم شاه را پیش بینی کند به عربستان اخطار داده است که در وضعیتی مشابه رژیم گذشته ایران به سر می برد .

طالقانی

-ترنر ادامه داده است : همه مخالفان شاه رهبری آیت الله خمینی را پذیرفته بودند و این برای ما قابل پیش بینی نبود و باورش نمی کردیم ...

-امروز همچنین اعلام شد دولت موقت به آمریکا ، انگلیس و دیگر کشورهای غربی اعلام کرده است که تمایلی برای دریافت سلاح های خریداری شده از سوی شاه از این کشورها ندارد .

-در این راستا آمریکا نیز ابراز تمایل کرده که موشک ها و هواپیماهای پیشرفته فروخته شده به ایران را بازخرید کند ...

۲۵فروردین ۱۳۵۹

-امام خمینی در پاسخ به نامه پاپ ژان پل دوم که از تیرگی روابط میان ایران و آمریکا اظهار نگرانی کرده بود تاکید کردند : ملت ایران از مشکلات قطع رابطه با آمریکا هراس ندارد.

-فرانسه و آلمان غربی که آشکارا خواستار ابراز انعطاف در مذاکرات هستند تاکید کردند که فراخوان سفیرشان نه نشانه قطع روابط دیپلماتیک این کشورها با ایران و نه نشانه پیوستن این کشورها به آمریکا برای مجازات اقتصادی علیه ایران است .

- آیت الله مهدوی کنی سرپرست وزارت کشور در مورد اخطار به کم کاران و اعتصاب کنندگان اظهار داشت : افرادی که آگاهانه و یا نا آگاه دست به اعتصاب و یا تحصن و یا کم کاری بزنند به دادگاه انقلاب معرفی خواهند شد و به مجازات هایی که برای افراد ضد انقلاب در دادگاه تعیین شده محکوم خواهند شد .

-ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور پس از بازدید از هنگ ژاندارمری اردوگاه سرپل ذهاب و نوار مرزی خاک ایران و عراق پیش از ترک ایلام اظهار داشت : بیشتر امید ما این است که سربازان و افسران عراقی رژیم بعث را نپذیرند و برای سرنگونی آن بکوشند .

- عباس زمانی [ابوشریف] فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت : پس از بررسی نتیجه گرفتیم که عامل اصلی درگیری های کردستان عراق بوده است ، دولت عراق با فرستادن اسلحه و مهمات برای گروه های چپ نما و تشویق نمودن آنها به جنگ داخلی برای ایجاد رعب و وحشت در خاک ایران کوشش محرمانه ای دارد .

-ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد : پاسگاه ژاندارمری مستقر در پل هوایی قطور مورد هجوم ضد انقلاب قرار گرفت در این درگیری یک افسر ، یک درجه دار ژاندارمری و ۴ پاسدار به گروگان گرفته شدند .

-صادق قطب زاده وزیر امورخارجه گفت با پایان گرفتن بحران ایران و آمریکا مشکل عراق با ایران خود به خود پایان می گیرد .

۲۵ فروردین ۱۳۶۰

-آیت الله خامنه ای :  امروز توطئه درسه جریان مهم خلاصه می شود .این سه جریان عبارتند از ایجاد یا تشدید تضادهای درونی میان قشرهای مردم ما  و زمینه چینی برای ایجاد یک بحران عمومی ،  دوم سازماندهی فساد وخیانت  و سوم  تضعیف دستگاه های اجرائی وبه فلج کشاندن مدیریت کشور.

-سرپرست سازمان مرکزی تعاون در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت : در سطح هر شهر اصناف شرکت های تعاونی تشکیل خواهند داد و شرکت تعاونی هر صنفی توزیع کالا را  بر عهده خواهد گرفت .

-عبدالحلیم خدام ضمن اشاره به تحریکات فرانسه علیه سوریه در جریان رخداد های اخیر لبنان  این تحریکات را با سفر الکساندر هیگ وزیر امور خارجه آمریکا به منطقه مرتبط دانست .

-آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی  در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت : اگر بنا باشد جنگ طولانی بشود باید ملت با ارشاد دولت همکاری وسیع تری بکنند و یا مصائب جنگ تقسیم شود بین آوارگان جنگ و جنگ زده ها و مردم دیگر کشور در آن صورت ما می توانیم سال ها مقاومت کنیم.

-هاشمی ضمن حمایت از توقیف روزنامه نهضت آزادی گفت : من چون به مشروعیت و صداقت قوه قضائیه ایمان دارم فکر می کنم وظیفه خودشان را انجام دادند ما نباید شانتاژ کنیم بگذاریم کار خودشان را بکنند اگر بنا است حکومت قانون باشد و قوه قضائیه هم مفسر قانون و تشخیص دهنده است .

-به دنبال زد و خوردهای شدید که به مدت سه روز در انگلیس بین سیاه پوستان و نیروهای پلیس این کشور در جریان بود  و آرامش موقت دیروز امروز درگیری ها اوج گرفت .

-وزارت خارجه آمریکا رسما از ۵۳ گروگان سابق آمریکا در تهران قدردانی کرده و به این جاسوس ها نشان شجاعت داد !

پی نوشت ها

۱- به گزارش فارس یکی از نکاتی که بازداشت مجتبی طالقانی فرزند آیت الله را با حساسیت خاصی مواجه می کرد، مارکسیست شدن وی در جریان گرایش بخشی از سازمان مجاهدین خلق به مارکسیسم در سال ۱۳۵۵ بود.

مجتبی طالقانی با  نگارش نامه ای اعتراضی به پدر خویش علنا این دیدگاه خود را اعلام کرد. مجتبی طالقانی در سال ۱۳۵۵ (در پی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق) در نامه ای به پدرش رسما اعلام کرد که مارکسیست شده است، نامه مجتبی طالقانی ضربه ای بزرگ برای آیت الله بود و نمونه ای از نگرانی ها و مصائبی بود که روحانیت مبارز در دهه پنجاه شمسی با آن دست به گریبان بودند.

نامه مجتبی طالقانی چنین آغاز می شود: « پدر عزیز! امیدوارم خوب و سالم باشی. حدود دو سال است كه تماسی با هم نداشته‌ایم. طبیعتاً چندان هم از وضعیت هم خبر نداریم؛ شما هم حتماً در این مورد كه بالاخره كار من به كجا رسید و در چه شرایطی به سر می‌برم ابهامات زیادی دارید. در این‌جا سعی من این است كه ذهن آموزگار هم رزمی را كه مدت‌ها با یكدیگر در یك سنگر علیه امپریالیسم و ارتجاع مبارزه كرده‌ایم نسبت به پروسه‌ی حركت و وضع مبارزاتی‌ام روشن كنم. جریاناتی كه در سازمان (مجاهدین خلق) پیش آمد یعنی تحولات ایدئولوژیك، بازتاب وسیعی در جامعه داشته كه حتما شما هم در جریان آن بوده‌اید.»

مجتبی طالقانی در این نامه خطاب به پدر ادامه می دهد « از موقعی كه در خانواده خود را شناخته‌ام به علت تهاجم همه جانبه رژیم علیه ما، ‌خود به خود رژیم (شاه) را دشمن اصلی و خونی خود می‌دیدم و از آن زمان، مبارزه را در اشكال مختلف آن شروع كردم. ابتدا این مبارزه به علت این‌كه در محیطی مذهبی مثل مدرسه علوی قرار داشتم در قالب مذهب انجام می‌شد، یعنی در آن زمان من حقیقتاً به این مذهب مبارز، مذهبی كه قیام‌های توده‌ای متعددی تحت لوای آن صورت گرفته بود، مذهبی كه با مسلمانان و انقلابیونی چون محمد، علی و حسین ابن علی مشخص می‌شد شدیداً معتقد بودند و در حقیقت به این مذهب به عنوان انعكاس خواست‌های زحمت‌كشان و رنجبران در مقابل زورگویان و استعمار گران می‌نگریستم و به این ترتیب به مذهب (دقت شود) در محدوده دفاعیات مجاهدین (خلق) یعنی شناخت (كتاب شناخت حسین روحانی) و راه انبیاء (كتاب حنیف نژاد) اعتقاد داشتم و طبعاً به حواشی و جزئیات آن بها نمی‌دادم، خصوصاً كه در محیط مدرسه علوی برخورد قشری آن‌ها با مذهب خود به خود باعث دور شدن من از این سری اعمال و عبادات كه چندان به كار من نمی‌خورد می‌شد.

این رویكرد و همین‌طور تبلیغات ضد كمونیستی آن‌ها وقتی با ترویج این مسایل قشری هم جهت می‌شد مسلماً تأثیر وارونه‌ای روی من می‌گذاشت در حالی كه هم‌چنان به عناصر مبارزه جوی اسلام پای بند و معتقد بودم، خصوصاً وقتی مسائل ظاهراً جدیدی از اسلام به وسیله شریعتی و امثال او مطرح می‌شد ـ یعنی ادامه همان تلاش كه سال‌ها به وسیله مهندس بازرگان انجام شده بود ـ بلافاصله به سوی آن كشیده می‌‌شدم. ولی بعد از هیجانات اولیه‌ای كه بر درخورد با این قبیل مسائل جدید معمولاً به آدم دست می‌دهد، چون دیدم این نیز نمی‌تواند واقعاً به من راهی را نشان دهد و مسائل مبارزه را روشن كند و در نتیجه نمی‌تواند دردی را دوا كند آن ذوق و شوق اولیه از بین می‌رفت.

 به این ترتیب بود كه من توانستم با چهره‌های مختلفی از مذهب از نزدیك برخورد كرده و تاحدی كه می‌توانستم آن‌ها را بشناسم در حالی كه به دستاورد عملی كه گره گشای حقیقی راه‌های مختلف مبارزات باشد نرسیده بودم همگام با این شدم و جریانات، جست و گریخته با ماركسیسم آشنا می‌شدم و مهم‌ترین نتیجه این آشنایی مقدماتی این بود كه آن خوف و هراسی كه از تمام جهات از ماركسیسم به من تقلین شده بود نه تنها از بین رفت بلكه حتی به سمت آن گرایشاتی نیز پیدا كردم. در این شرایط، آغاز جنبش مسلحانه و ظهور سازمان (مجاهدین خلق) باعث پیدایش نقطه عطفی در جریان فكری افرادی مانند من شد. طبیعتاً مرا به سوی خود می‌كشاند زیرا این ایدئولوژی هم قسمت‌هایی از اسلام و هم مذهب انقلابی را تواماً ترویج می‌كرد و این برای من كاملاً ایده‌آل بودند لذا این ایدئولوژی بلافاصله برای من به صورت اصلی قبول شده در آمد. مخصوصاً وقتی می‌دیدم كه انقلابیونی با عمل انقلابی خود، صداقت و پای بندی خود را به این اصول، ثابت كردند و در عین حال توانسته بودند این تناقض را به صورتی حل كنند، در موضوع خود استوارتر شده و اطمینان بیشتری پیدا كردم ... و لیكن مذهب به هیچ وجه و واقعاً به هیچ وجه نمی‌توانست كوچك‌ترین مسأله سیاسی استراتژیك و ایدئولوژیك مرا حل كند، بلكه به واسطه نقطه ایده‌آلیستی آن شدیداً استنباطات ما را از پراتیك مبارزاتی خودمان، از واقعیت‌هایی كه در جهان جاری است و از مبارزات خلق‌ها به انحراف می‌كشاند! مسأله اصلی حل مشكل جنبش و از بین بردن موانعی است كه در مقابل آن قرار دارد و این چیزی است كه تنها با برخورد صادقانه با جهان و قوانین تحول جامعه و تاریخ و غیره به دست می‌آید یعنی همان چیزی كه ماركسیسم كشف كرده است!

مجتبی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی در نامه مشهوری که به پدرش نوشته بود به خوبی شرح داده است :

" اکنون دو سال است که خانه را ترک کرده ، مخفی زندگی می کنم و ارتباطی با شما ندارم ، به خاطر احترام عمیقی که برایتان قائلم و سال های زیادی که با هم در جنگ با امپریالیست ها و ارتجاع بوده ایم ، ضروری دانستم برای شما توضیح دهم که چرا من و همکیشانم تصمیم گرفتیم تغییرات عمده ای در سازمان خود ایجاد کنیم .....من از نخستین روزهای زندگی در کنار شما یاد گرفتم که چگونه از این حکومت استبدادی خون آشام متنفر و بیزار باشم ، من همواره احساس بیزاری خود را از طریق مذهب ، آموزش ها و درس های آتشین محمد (ص) ، امام علی (ع) و امام حسین (ع) بیان می کردم ، من همیشه برای اسلام به عنوان زبان گویای توده های زحمت کش در حال مبارزه با ظلم احترام قائل بودم ....اما طی دو سال گذشته مطالعه مارکسیسم را آغاز کرده ام ، من قبلاً فکر می کردم که روشنفکران مبارز می توانند این رژیم را از میان بردارند ، ولی اکنون باور کردم که باید به طبقه کارگر روی آوریم .

مجتبی طالقانی در بخش پایانی نامه خویش مدعی می شود: اما برای سازماندهی طبقه کارگر باید اسلام را کنار بگذاریم چون مذهب پویای اصلی تاریخ ، مبارزه طبقاتی را قبول ندارد ، البته اسلام می تواند یک نقش مترقی به ویژه در بسیج طبقه روشنفکر علیه امپریالیسم ایفا کند ، اما این تنها مارکسیسم است که تحلیل هایی عملی از جامعه به دست می دهد و متوجه طبقات استثمار شده و رهایی آنهاست . من پیش از این فکر می کردم آنهایی که اعتقاد به ماتریالیسم تاریخی دارند به دلیل این که به معاد و زندگی پس از مرگ ایمان ندارند نمی توانند فداکاری های بزرگی نمایند ، ولی اکنون می دانم بزرگ ترین و متعالی ترین فداکاری ای که شخص می تواند انجام دهد مرگ در راه آزادی طبقه کارگر است ."

برچسب‌ها:

نظر شما